مینویسم یادگاری تا بماند روزگاری ** گر نمانم روزگاری این بماند یادگاری
آدم هایی هستند که بودنشون
حتی مجازی
به آدم آرامش می ده !
دوستی شون برات حقیقی می شه
و یهو میشن یه قسمتی از زندگیت!
کیا موافقا؟؟؟؟؟؟؟؟
کلاغ ...پَـــــــــــــــــــــ
گنجشک ... پَــــــــــــــــــــــــ
پرستو ... پَــــــــــــــــــــــــ
الان بزرگ شدم اما لبخند میزنم و
به خودم میگم: گاهی اوقات برخی از
آدم هایی که اطرافمون هستند روباید
بی خیال بشیم
بعضی آدمها ...
پَــــــــــــــــــــــــ
یاد و خاطراتشـون هم...
پَــــــــــــــــــــــــ
گــــاهـــی دلــــم بـــــرای چــــوپــــان
دروغـــــگـو مـی ســــوزد ...
بـــــیــچــــاره 3 بـــــار بــــیــشتر دروغ
نـــــگــــفت و انـــگـــشت نما شد !
ولــــــی مـــــاهـــــنـوز
صـــــادق تــــــریــنـیـم !
قول میدی که هیچ وقت دختری رو بیشتر از من دوست نداشته باشی. ..
پسر:
من دوست دارم اما نمی تونم همچین قولی بهت بدم . .
دختر(درحال گریه):
...
یعنی یکی رو بعد از من دوست خواهی داشت؟
پسر(با خنده):
دختری که من بعد از تو دوست خواهم داشت،تو رو مامان صدا می زنه.....
به سلامتی همچین پسرایی که مرامشون تکه
اصلا به روی خودم هم نمی آورم که نیستی
هر روز صبح شماره ات را میگیرم زنی میگوید :
دستگاه مشترک ِ ...
حرفش را قطع میکنم
صدایت چرا انقدر عوض شده عزیزم ؟
خوبی ؟
سرما که نخورده ای ؟
میدانی دلم چقدر برایت تنگ شده است ؟
چند ثانیه ای سکوت میکنم
من هم خوبم
مزاحمت نمیشوم
اصلا به روی خودم هم نمی آورم که نیستی
فقط رفت بدون کلامی که بوی اشک دهد …
فقط رفت بدون نگاهی که رنگ حسرت داشته باشد …
فقط رفت … فقط رفت و من شنیدم که توی دلش گفت : راحت شدم …
هنوزم انتظار و انتظار است ،
هنوزم دل بی تو بی قرار است ،
هنوز خواب میبینم به شب ها ،
همان مردی که بر اسبی سوار است ،
همان مردی که جمعه آید روزی ،
همان مردی که پایان انتظار است . . .
خيلي سخته که بغض داشته باشي ، اما نخواي کسي بفهمه ...
خيلي سخته که عزيزترين کست ازت بخواد فراموشش کني ...
خيلي سخته که دوسش داشته باشي ، اما نتوني باهاش بموني ...
خيلي سخته که کسي که تموم زندگيت رو به پاش ريختي ،
با بي رحمي تموم تو چشمت نگاه کنه و بگه : ديگه دوست ندارم ..
عاقبت یک روز مغرب محو تماشای مشرق میشود
عاقبت غربی ترین دل نیز عاشق میشود
شرط میبندم زمانی که نه زود است و نه دیر
مهربانی حاکم کل مناطق میشود . . .
بس که دیوار دلم کوتاه است ،
هرکه از کوچه تنهایی ما می گذرد ،
به هوای هوسی هم که شده ،
سرکی می کشد و می گذرد....
کاش یکی هم بود که با من دوست میشد..
خیلی دلم یه آغوش گرم میخواد...خیلی
تنهایی داره نابودم میکنه...
ای کاش تنها یک نفر هم در این دنیا مرا یاری کند ،
ای کاش می توانستم با کسی درد دل کنم تا بگویم که ،
من دیگر خسته تر از آنم که زندگی کنم ،
تا بفهمد درد تن خسته و بیمارم را ،
قانون دنیا تنهایی من است و تنهایی من ،
قانون عشق است و عشق ارمغان دلدادگیست ،
و این سرنوشت سادگیست،
تورا به یاد گلبرگ های خشک آن روز خشکیده ،
تورا به روز اولین بار دیدنت ،
تورا به اولین نگاه عاشقانه ،
تورا به یاد باران روز نیامده ات ،
تورا به تنهایی روز رفتنت ،
تنهایم مگذار.......
آنکه مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت ،
در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت ،
خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد ،
طعنه ای بر در این خانه تنها زد و رفت.....
چه قدر سخته گل آرزوهاتو تو باغ دیگری ببینی
و هزار بار تو خودت بشکنی و اون وقت آروم زیر لب
بگی : گل من باغچه نو مبارک
میخواهی بروی؟
خب برو...
انتظار مرا وحشتی نیست
شبهای بی قراری را هیچ وقت پایانی نخواهد بود
برو...
برای چه ایستاده ایی؟
به جان سپردن کدامین احساس لبخند میزنی؟
برو..
تردید نکن
نفس های آخر است
نترس برو...
احساسم اگر نمیرد ..
بی شک مابقی روزهای بودنش را بر روی صندلی چرخدار بی تفاوتی خواهد نشست
برو...
یک احساس فلج تهدیدی برای رفتنت نخواهد بود
پس راحت برو
مسافری در راه انتظارت را میکشد
طفلک چه میداند که روحش سلاخی خواهد شد
برو...
فقط برو.....
برایت خاطراتی بر روی این دفتر سفید نوشتم
که هیچکسی نخواهد توانست چنین خاطرات شیرینی را
برای بار دوم برایت باز گوید.
چرا مرا شکستی ؟چرا؟
اشعاری برایت سرودم
که هیچ مجنونی نتوانست مهربانی و مظلومیت چهره ات را توصیف کند
چرا تنهایم گذاشتی ؟چرا؟
چهره پاک و معصومت را هزار بار بر روی ورق های باقی مانده وجودم نگاشتم
چرا این چنین کردی با من ؟چرا؟
زیباترین ستارگان آسمان را برایت چیدم.
خوشبو ترین گلهای سرخ را به پایت ریختم.
چرا این چنین شد/؟چرا؟
من که بودم؟
که هستم پس چرا رفتی؟؟چرا؟
بی دل و خسته در این شهرم و دلداری نیست
غم دل با که توان گفت که دلداری نیست
رو مداوای خود کن ای دل از جای دگر
کندر این شهر طبیب دل بیماری نیست . . .
با آبی عشق پر کشیدن زیباست
در لحظه غم ، تو را سرودن زیباست
منظورم از این ترانه میدانی چیست ؟
یعنی که همیشه با تو بودن زیباست . . .
چه زیباست نوشتن ، وقتی میدانی او میخواند
چه زیباست سرودن ، وقتی میدانی او میشنود
و چه زیباست دیوانگی به خاطر او ، وقتی میدانی او میبیند . . .
روز مرگم اشک را شیدا کنید
روی قلبم عشق را پیدا کنید
روز مرگم خاک را باور کنید
روی قلبم یاس را پر پر کنید
جامه را خاک و خاکستر کنید
خانه ام را وقف نیلوفر کنید
پیکرم غرق در شبنم کنید
روز مرگم دوست را دعوت کنید
دور قبرم را کمی خلوت کنید
بعد مرگم خنده را از سر کنید
رفتنم را دوستان باور کنید
نبض لحظه رو نگه دار نذار عشقمون بمیره ،
نذار ضربه های ساعت منو از تو پس بگیره ،
عقربک های زمونه خستگی سرش نمیشه ،
نگو برمیگردی فردا دل که باورش نمیشه . . .
دلم برای یواشکی هایمان تنگ شده ،
یواشکی حرف زدن شبونه تا صبح ،
برای بوسه های پشت گوشی ،
با صدای آهسته گفتم "*دوستت دارم*"...
روزهای با تو بودن گذشت و رفت ،
هر چه بینمان بود تمام شد و رفت ،
عشقت را به خاک سپردم و قلبت را فراموش ،
اما هنوز آتش غم رفتنت در دلم نشده خاموش!
مثل امواج دریا آمدی و ساحل قلبم را در میان خودت گرفتی،
همدیگر را دیوانه کرده بودیم با نوازش های هم ،
آن سکوت عاشقانه رابه یاد داری
در لحظه بوسیدن هم؟
همیشه صدایی بود که مرا آرام میکرد،
دستهایی بود که دستهای سردم را گرم میکرد
همیشه قلبی بود که مرا امیدوارم میکرد،
چشمهایی بود که عاشقانه مرا نگاه میکرد
همیشه کسی بود که در کنارم قدم میزد ،
احساسی بود که مرا درک میکرد
حالا من و مانده ام یک دنیای پوچ ،
نه صداییست که مرا آرام کند و نه طبیبیست که مرا درمان کند
تو برای من عشق نمیشوی ،
تو برایم آنچه که میخواستم نمیشوی ،
از همان اول هم نباید به تو دل میبستم ،
میدانستم روزی تمام میشوی.......
نمیدانستم برایت کهنه شده ام ،
هنوز مدتی نگذشته که برایت تکراری شده ام
مهم نیست ،
برای همیشه تو را از یاد میبرم ،
قلبم هم نخواهد،
خاطرت را خاک میکنم
تو نبودی لایق من ،
تو نبودی عاشق من ،
می مانم با همان تنهایی و غم
بیا با هم یک تصویر زیبای دیگر از عشق بکشیم ،
تصویری مثل آن نقاشی دیروز
تا به یادگار بماند و این یادگاری مثل یک خاطره بماند ،
تا ما نیز مثل خاطره ها باشیم ،
نه خاطره ای از گذشته ،
خاطره هایی شیرین از هر روز زندگی مان
که همیشه تا ابد در قلبمان به یادگار بماند!
همیشه دلتنگی بود و انتظار ، همیشه لبخند بود و به ظاهر یک عاشق ماندگار
امروز دیگر مثل همیشه نیست ، حس و حال من مثل گذشته نیست
امروز دیگر مثل همیشه نیست ، من هم طاقتی دارم ، صبرم تمام شدنیست
در اوج آسمان به دنبال تو ، هر جا میروی باز هم یکی هست به دنبال تو
تویی که در قلب منی و منی که همیشه فدای توام
دیگر به دنبال بهترین ها نیستم ، من شیفته آن خوبی های توام
همیشه اولین و آخرین کلام شعرهایم تو بوده ای
همیشه برایم به معنای واقعی یک عشق بوده ای
گرچه گهگاهی از تو بی وفایی دیده ام اما همیشه برایم باوفا بوده ای
گرچه دلم را میشکنی و اشکم را در می آوری اما تو همیشه برایم یک دنیا بوده ای
همیشه میترسیدم تو را از دست بدهم ،
همیشه میترسیدم رهایم کنی ،
مرا تنها بگذاری
اما….
تو آنقدر خوبی، که به عشق و دوست داشتن وفاداری
که حتی یک لحظه نیز فکر نبودنت را نمیکنم
همین مرا خوشحال میکند ،
همین مرا به عشق همیشه داشتنت امیدوارم میکند
خورشید بتابد یا نتابد، ماه باشد یا نباشد،
شب و روز من یکی شده ، فرقی ندارد برایم
همه چیز برایم رویا شده ، عشق تو برایم آرزو شده ،
به رویا و آرزو کاری ندارم ،
حقیقت این است که دوستت دارم!
از خدا دیگر هیچ نمیخواهم ، دیگر هیچ آرزویی ندارم ،
رویایم را میخواستم که به آن رسیدم ،
دنیا را میخواستم که آن را به دست آوردم ،
رویایی که همان دنیای من است،
و تویی که همان دنیای منی….
اگر بدانی جایگاهت کجاست ، مرا باور میکنی
اگر بدانی چقدر دوستت دارم ، درد مرا درمان میکنی
تو عزیزی برایم ، تو بی نظیری برایم
حرف دلم به تو همین است ، قلبت می ماند تا آخرین نفس برایم
گریه نمیکنم نه اینکه سنگم
گریه غرورمو بهم میزنه
مرد برای هضم دلتنگیهاش
گریه نمیکنه قدم میزنه
گریه نمیکنم نه اینکه خوبم
نه اینکه دردی نیست نه اینکه شادم
یه اتفاق نصفه نیمهام که
یهو میون زندگی افتادم
یه ماجرای تلخ ناگزیرم
یه کهکشونم ولی بیستاره
یه قهوه که هرچی شکر بریزی
بازم همون تلخی نابو داره
اگه یکی باشه منو بفهمه
براش غرورمو بهم میزنم
گریه که سهله زیر چتر شونش
تا آخر دنیا قدم میزنم